-
دلم برات تنگ شده جونم....
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 23:34
سلام همه ی زندگیم،عمرم،جونم،حسین خوب و مهربونم فدات بشم که انقدر دلم برات تنگ شده..امروز اولین روز دوریمون بود..همین مدت کوتاه واسه من کلی بود... همین که نمیدونم کجایی؟داری چیکار می کنی؟چی می خوری؟خیلی اذیت می شی؟و...داغونم می کنه... گل؟حسینم؟من با این همه دلتنگی چیکار کنم؟چطور برات نگران نباشم؟چطور بی تو روزهامو سر...
-
خوش بگزره نانازم
سهشنبه 4 دیماه سال 1386 19:17
سلام سلام سلام سلام. احوالتون خانم گل؟ چه خبرا؟ می بینم که باز دوباره تشریف بردید مسافرت و دل منو بی خبر با خودتون بردید و واس من فقط یه عالمه دلتنگی و خاطره فقط گذاشتید. البته می تونم این مورد را نادیده بگیرم تنها به این شرط که تا وقتی برمی گردید حسابی حسابی و بیش از همیشه مواظب خودت باشی. یعنی اینکه لباس مناسب می...
-
الهی فدای تو بشم من....
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 23:23
سلام فدای تو بشم... سلام عزیز دلکم... سلام عمرم و جونم... الهی فدات بشم که تا این حد دلم برات تنگ شده..آخه خودت که خوب می دونی دلم چقدر کوچولو... الهی فدای وجودت بشم که همه چیزت واسم آرامش بخشه... این روزا بد جوری دلم برات پر می کشه..و هر دفعه که میام پیشت و می بینمت بیشتر از پیش دل بستت می شم و به دوست داشتنم چندین...
-
می دونی همه ی زندگی ی منی؟
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 23:29
سلام زندگیم..امیدم..آرزوم..عزیزم سلام همه ی هستی ی من..رازم..نیازم خوبی گل نازم؟امیدوارم و دعا می کنم که باشی منم اگه...بله اگه تو خوب باشی خوبم...فدات شم راستش تازه دلیل بی تابی های اخیرم رو فهمیدم!! بگم؟..نمی گم..ها؟چی؟خودت می دونی؟از کجا؟ من که اونجا نیستم که از چشمام باز بخونی..ها؟ وااااای باز اون قلبت برات خبر...
-
سلام بهانه ی زندگیم
شنبه 7 مهرماه سال 1386 12:57
سلام. سلام. سلام. سلام. یه سلام به عزیزم. یه سلام به نازنینم. یه سلام به شیرینم. یه سلام به لیلی ام. یه سلام به منیژه ام. یه سلام به عمر و جون و هستیم. یه سلام به فرشته مهربونم. یه سلام به الهه قشنگم. یه سلام به لونای خوشگلم و هزار تا هزار تا سلام به عاطفه جونم که دلم براش یه کوچولوی کوچولو شده. الهی قربونت برم نمی...
-
کاش....
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 23:43
سلام عزیز دلم..فرهادم..مجنونم..الهی شیرینت..لیلیت قربونت بره.. فدات بشم..گلی ی من؟فکر می کنی برای من رفتن به این سفر آسونه؟ فکر می کنی من چه حسی دارم؟فدات بشم..یه زمانی اسم دبی که میومد کلی خوشحال می شدم ولی حالا؟...نمی گم خوشحال نشدم..چرا شدم ولی نه مثل گذشته..فقط خوشحالم که دادشی رو می بینم..زنش رو می بینم..و...
-
خوش بگذره عزیزم
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 11:53
سلام به الهه قشنگم که دلم از غم دورش، مرغ بی تاب قفس سینمه. سلام شیرینم. سلام لیلی غصه عشقم. جون ناقابل مجنونت فدای اون دستای نازنینی که باهاشون واسم می نویسی. عزیزم، نمی دونم در مورد سفرت باید چه احاسی داشته باشم. از طرفی خوشحالم که به واسطه این سفر و با دیدن داداشی و ... دلت شاد می شه و روحیت سرزندهتر و از طرفی از...
-
داستان لیلی و مجنون (2)
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 14:53
داستان تا بدانجا پیش رفتیم که دلدلدگی قیس و لیلی به هم چنان آشکار گشت که مجبور شدند دو دلداده را از هم جدا کنند. و اینک ادامه ماجرا: ************* ... در این مدت مجنون به همراه چند تن از دوستانش که آنها هم غم عشق کشیده بودند هر شب به اطراف منزل لیلی می رفت و در وصف او ناله ها می کرد. روزها هم با این دوستان در اطراف...
-
دلم برات...
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 23:36
دلم برات تنگ شده جونم می خوام ببینمت نمی تونم سلام عزیزم..امیدوارم حالت خوب باشه..این روزها خیلی دلم برات زود زود تنگ می شه..ولی مطمعا همه چیز زود زود درست می شه تو فقط مواظب شیشه ی عمر من باش که دستت سپردم... دوستت دارم عزیزم.. خیلی هم دوستت دارم..
-
داستان لیلی و مجنون (۱)
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 17:57
در روزگارانی دور در قبیله ای از دیار عرب به نام قبیله عامریان رییس قبیله که مردی کریم و بخشنده و بزرگوار بود و به دستگیری بینوایان و مستمندان مشهور، به همراه همسر زیبا و مهربانش زندگی شاد و آرام و راحتی داشتند. اما چیزی مثل یک تندباد حادثه آرامش زندگی آنها را تهدید می کرد. چیزی که سبب طعنه حسودان و ریشخند نامردمان شده...
-
متاسفم
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 23:45
http://www.aliazi.blogsky.com/ یه سر به این وب بزنین تا باور کنین عشق دروغ نیست..و حقیقت زندگیست تمام مطالب هارو بخونین..می بینین که چقدر احساس های من و آزاده و حسینم و علی یکیه..و چه ساده حرف هامون رو نوشتیم..بعد نظر ها رو بخونین.. ببینین بقیه چه دیدی دارن..چطور اون دوتارو امیدوار کردن و شما ها چیا برای ما نوشتید......
-
دلم برات تنگ شده عزیزم...
جمعه 26 مردادماه سال 1386 22:43
سلام عزیزدلم..عمرم..جونم.. اگه بدونی چقدر این دل کوچولوم برات دل تنگ شده!! چقدر دلم میخواد پیش شوهرم باشم گلی؟کی پس خدا دستهای من رو میزاره تو دست های گرم و مطمئا حسینم؟ کی پس برای همیشه میام پیشت؟ دلم تو رو میخواد... جون عاطفه زود بیا من رو ببر... دوست دارم عزیزم..خیلی هم دوست دارم گل نازم..
-
تولدت مبارک شیرینم.
پنجشنبه 18 مردادماه سال 1386 17:02
یه بغل رز سفید " سلام " با غنچه های نشکفته و قرمز " فدات شم " کادو شده با روبان "دورت بگردم " توی یه سبد پر از " ستاره های بوسه " با یادداشت " تولدت مبارک فرشته قشنگ من " تقدیم به تو که بدونی با تمام وجودم دوستت دارم و قلبم فقط به امید رسیدن به تو می تپه. * . * . * . * . * . * . * . * . * تولدت مبارک عزیزم. تولدت...
-
دوستت دارم...
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 22:37
بهترین ترانه رو من از چشای تو می سازم تو قمار زندگیمون تو نباشی من می بازم اگه باشی در کنارم با تو من مالک دنیام بی خیال غربت و غم بی خیال نور فردام دوست دارم ، دوست دارم توی دنیا تو رو دارم دوست دارم ، دوست دارم توی دنیا تو رو دارم مثل آسمون که تنها امیدش چند تا ستارست دیدن برق نگاهت واس من عمر دوبارست اون سر انگشت...
-
دوستت دارم...
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 23:50
آیا هیچ واژه ای زیبا تر از دوستت دارم هست؟ گلم..عزیزم..حسینم..خیلی دوستت دارم خیلی..خیلی..خیلی.. خیلی خیلی خیلی بزار بازم بگم: دوستت دارم آره عزیزکم..نازکم..گلکم.. خیلی دوستتتت دارم
-
روزت مبارک
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 14:13
هزاران سلام به الهه مهربانم که امیدورام باز هم ساحل ایمن دریای بخششت مرا در آغوش گیرد و از اینکه زبانم از تبریک و دستانم از اهدا قاصر مانده است مرا عفو فرمائی. شیرینم دوست داشتم چنین روزهایی را کنارت بودم تا زیر سایه بان چشمان نیلگونت دل تنگم را راهی دشت نگاهت می کردم و در اعماق اقیانوس مهرت فریاد می زدم: ای خورشید...
-
زود بیا گلم...
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386 23:38
سلام عزیزم..نازم..راز و نیازم..گلکم.. سلام همه زندگی ی من..عمرم..جونم.. نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده نازکم... از روزی که رفتی سفر دلم یه لحظه آروم نبوده.. هر لحظه میگم الان کجایی؟چیکار می کنی؟ چی خوردی؟بهت میرسن؟و هزاران سوال دیگه.. دلم برات یه کوچولو شده...خدا کنه زود تر این دوری تموم بشه...خیلی دوست دارم عزیزم......
-
تولدت مبارک عزیزمممممم
یکشنبه 3 تیرماه سال 1386 23:43
چرا امروز آسمون رنگاوارنگه ولی دلش گرفتست؟ چرا امروز ماهی های قرمزمون از شادی می چرخند ولی در کنارش تو حوض نقاشی دارند اشک میریزن؟ چرا امروز دل کوچیکه من هم شاد و هم گرفتست؟ می تونم حدس بزنم آسمون،ماهی ها و دل من چشون شده!میخوای تو هم بدونی گل نازم؟حسینم؟ خب واست می گم عزیزم..آسمون رنگاوارنگ شده ماهی ها از شادی به دور...
-
اجازه هست....
شنبه 26 خردادماه سال 1386 23:55
اجازه هست یک بار فداتون بشم؟ برای همیشه خاک زیر پاتون بشم؟ سلام هستیم..نیستیم..زندگیم.. دل من خودش کوچولو هست حالا فکرش رو بکن وقتی دل تنگ تو میشه چقدر میشه؟!! حسینم اجازه بده دورت بگردم.. اصلا قربونت برم عزیزم..گلم.. میشه خاک زیر پات بشم؟ اینجوری هر وقت دیگه من رو نخوای مجبوری که رو من راه بری..و گاهی هم نگاهی به...
-
چه جوری بگم دوستت دارم؟
جمعه 18 خردادماه سال 1386 22:57
سلام ستاره ی قشنگم،حسینم سلام آسمون روشن دلم،حسینم سلام همه ی وجودم..تار و پودم سلام نازنینم..گل وجودم..حسینم از دلم نمی نویسم که خودت خوب می دونی چقدر دل تنگتم..از حرف دلم نمی گم چون می دونم که می دونی چقدر دوستت دارم عزیزم..الهی فدات بشم..دورت بگردم.. اگه همه ی گلهای دنیا رو یک جا جمع کنند بازم کم که نثار چشمات...
-
چیکار کنم که دل تنگتم؟
شنبه 12 خردادماه سال 1386 22:17
سلام گلی جونم...عزیزم...عمرم فقط اومدم بگم که خیلی دلم برات تنگ شده و خیلی هم دوست دارم... می دونم که میای و به وب سر می زنی اگرچه وقت برای نظر دادن یا نوشتن مطلب جدید رو نداری...ولی بدون که با همه وجودم داد می زنم..حسینم خیلی دوستت دارم...
-
سفر به خیر نازگلکم....
جمعه 4 خردادماه سال 1386 23:36
سلام نازکم..عزیزکم..گلکم رفتی سفر..تنت سلامت گلم.. سفرت به خیر نازم..انشالله که بهت خوش بگذره(خدا رو شکر وقتی امروز زنگ زدی و با هم حرف زدیم گفتی تا اون لحظه همه چیز خوب بوده) شکر عزیزم..امیدوارم تا بعد هم خوب باشه و خستگی ی حسینم در رفته باشه..فدات بشم الهی..گلی؟حسینم؟ میدونی خیلی دلم برات تنگ شده؟ زود برگرد عزیزم که...
-
دلم برات تنگ شده عزیزم...
یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1386 23:26
سلام حسین خوبم...عزیزم... خوبی؟..گلی من حالم خوب نیست.. چند وقته شب که می شه دلم می گیره.. نمی دونم چرا؟..انگار پر غم و درد می شه... دلم برات تنگ می شه..دلم می خواد پیشم باشی..کنارم باشی..تا دیگه دلم نگیره... کی این دوری تموم می شه؟...کی می شه که به آرزو هامون برسیم؟.. حسین؟گلی؟ دلم تو رو می خواد... دیگه تحمل دوریت رو...
-
دلم برات تنگ شده عزیزم...
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1386 00:05
سلام گلکم...عزیزکم... سلام هستیم...زندگیم... سلام نازنینم...گل بهارم... امیدوارم خوب باشی عزیزدلم... از دیروز که رفتی اردو تا امروز برام یه قرن طول کشیده..دائم نگرانتم... نمیدونم داری چیکار می کنی؟... غذا چی می خوری؟خوب می خوابی یا نه؟خیلی خسته می شی؟ جات خوبه؟ خلاصه که هزار جور فکر و خیال کردم و می کنم...خدا کنه همه...
-
کاش بدونی که....
پنجشنبه 30 فروردینماه سال 1386 22:43
کاش بدونی بهانه ی بودنمی همه ی تار و پود وجودمی کاش بدونی با قطره های اشکم خیلی وقت رو گلها هک کردم دوستت دارم کاش بدونی نیازم شنیدن دوست دارمه داشتن تو در کنارم تمام آرزومه کاش بدونی سراپا انتظار شدم برای با تو بودنه که باز زنده شدم کاش بدونی محرم و مرهم رازمی همه وجودم تویی،تویی که فقط نیازمی کاش بدونی کوچولو ها...
-
می خوام بگم دوست دارم اما دلم ..... ولی بازم دلم می گه ...
چهارشنبه 29 فروردینماه سال 1386 09:04
می خوام بگم دوست دارم اما دلم نمی ذاره می ترسه اذیتت کنه غمگین و پرپرت کنه همین دیروز پریروزا داد می زدم از ته دل دوست دارم، دوست دارم شیرینمی، فدات بشم اما حالا که روزگار از همه جا رونده منو دلم دیگه راه نمی ده نه که بگم دیگه گلم .... خدا منو لال بکنه زیر زمینم بکنه شیرینکم عزیزکم الهی قربونت برم تو که خودت خوب می...
-
حسینم می دونی خیلی دوستت دارم؟
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 22:10
سلام تک گل نازم..محرم رازم... فدات شم عزیزم که این قدر دلم برات تنگ شده..این روزا بد جوری تو آسمون دلم داری بال می زنی..فدای پرواز کردنت.. حسینم..عزیزم..عمرم..جونم..می دونی که خیلی دوستت دارم..می دونی برام خیلی عزیزی؟و بیشتر از هر چیز تو دنیا دوستت دارم؟ گلم دلم واسه روزی که کنار هم خواهیم بود داره پر پر می زنه..عزیزم...
-
دلم گرفته عزیزم
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 23:11
سلام نازنینم.. حسین نمی دونم چطور می تونی زنگ نزنی و من رو بی خبر بزاری؟ امروز ۳ روز که زنگ نزدی..من رو یادت هست؟فراموشم نکردی؟ منم..شیرینت..نازنینت..همون که اگه آخ می گفت تو تب می کردی..حالا چی شده که اینطوری داری زجرش می دی؟بهش زنگ نمی زنی؟ بی خبرش گذاشتی؟دیگه دوستم نداری؟ حسین بعد از خدا تو تنها تکیه گاهم بودی تنها...
-
میدونی خیلی دوستت دارم عزیزم؟
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 23:51
سلام گل نازم..محرم رازم..حسینم... دلم واست یه کوچولو شده عزیزم... کاش می تونستم زمان رو به جلو می بردم..به جایی که مشکلاتمون تموم شده و کنار هم هستیم.... دلم واسه تمام رویا هامون تنگ شده.. کاش درکمون می کردن..باورمون داشتن که بزرگ شدیم و می تونیم خودمون تصمیم بگیریم..خودمون انتخاب کنیم..کاش..کاش..کاش... عزیزکم..نازکم...
-
وفقط می گم دوستت دارم...
شنبه 11 فروردینماه سال 1386 11:53
با همه ی وجودم میگم... گلکم..عزیزکم..حسینم.. دوستت دارم.. و با همه وجودم ازت می خوام تنهام نزاری و کنارم بمونی...