قصه ی عشق

قصه ی عشق یعنی من و تو ما شدن...یعنی تا ابد کنار هم بودن و عاشقانه زیستن...یعنی با همه ی وجود عشق ورزیدن...یعنی من و تو با هم..

قصه ی عشق

قصه ی عشق یعنی من و تو ما شدن...یعنی تا ابد کنار هم بودن و عاشقانه زیستن...یعنی با همه ی وجود عشق ورزیدن...یعنی من و تو با هم..

اجازه هست....

اجازه هست یک بار فداتون بشم؟

برای همیشه خاک زیر پاتون بشم؟

 

سلام هستیم..نیستیم..زندگیم..

دل من خودش کوچولو هست

حالا فکرش رو بکن وقتی دل تنگ

تو میشه چقدر میشه؟!!

حسینم اجازه بده دورت بگردم..

اصلا قربونت برم عزیزم..گلم..

میشه خاک زیر پات بشم؟ اینجوری

هر وقت دیگه من رو نخوای مجبوری

که رو من راه بری..و گاهی هم

نگاهی به پایین پات بکنی..

قربون چشمات بشم..قربون نگاه

کردنت بشم..کی میشه بتونم

تو چشمات نگاه کنم؟تو وجودت

غرق بشم؟با گرمای نفسهات

بخواب برم؟کی میشه لحظه ها

رو بشمارم تا عزیزدلم،حسینم

بیاد خونه؟خودم خستگیش رو

در کنم..بهش بگم قربونت برم!!

خودم رو واسش لوس کنم!!

می دونم که انشالله خیلی زود

من با حسینم ازدواج می کنم..

می دونم که تمام رویا های ما

به زودی تبدیل به حقیقت میشه..

حسینم..میدونی خیلی دوست دارم؟

اااا نمیدونی؟ پس بزار بگم بهت که

خیلی دوستت دارم عزیزدلکم...

دوست دارم عمرم...

دوست دارم جونم...

دوست دارم زندگیم...

دوست دارم هستیم...

دوست دارم حسین خوبم و مهربونم..

دوستتتتت دارمممممم!!!

 

چه جوری بگم دوستت دارم؟

سلام ستاره ی قشنگم،حسینم

سلام آسمون روشن دلم،حسینم

سلام همه ی وجودم..تار و پودم

سلام نازنینم..گل وجودم..حسینم

از دلم نمی نویسم که خودت خوب می دونی

چقدر دل تنگتم..از حرف دلم نمی گم چون

می دونم که می دونی چقدر دوستت دارم

عزیزم..الهی فدات بشم..دورت بگردم..

اگه همه ی گلهای دنیا رو یک جا جمع کنند

بازم کم که نثار چشمات کنم..اگه همه ی

ستاره ها رو بهم بدن بازم کم که بریزم رو

سرت..اگه همه ی واژه های قشنگ دنیا

رو بلد باشم بازم نمی دونم چطور بهت

بگم دوستت دارم..حسین؟حسینم؟

حسین جونم؟حسین خوبم؟حسین گلم؟

حسین عزیزم؟حسین نازم؟اجازه هست

که عاطفه بشه فدات؟دورت بگرده؟

اجازه هست برم رو بلند ترین ابر و فریاد

بزنم" دوستت دارم"؟..میشه برم

قربون چشمات؟..میشه طنین خوش

آهنگ صدات رو برای همیشه به من بدی؟

میشه نفس های گرمت رو ازم نگیری و دور

نکنی؟تا هیچ وقت احساس سرما نکنم؟

حسینم بگو چه جوری بگم دوست دارم؟

چه جوری خستگی هات رو در کنم؟

چرا خدا من رو پیش عزیزم نمی بره تا

وقتی خسته از کار برمیگرده بتونم بقلش

کنم..ببوسمش و بهش بگم خسته نباشی

 گل نازم..دلم واست یه کوچولو شده بود..

تا شایداین جوری یکم از خستگی هاش

 رو کم می کردم..

 

""خدایا میدونم خواستن حسینم

خیلی زیاده..و همینطور خواستن

سلامتی برای هر دومون..ولی

برای شما که کاری نداره که این

دو تا رو به این بنده ی حقیرت

هدیه کنی..خدایا کمکم کن..

من دگه طاقت دوری از گلم رو

ندارم..خدایا مگه من خدایی جز

تو دارم که از اون کمک بخوام؟

من که جز تو کسی رو ندارم تا

حسینم رو ازش بخوام..پس

صدای این حقیر رو بشنو و

حاجتش رو روا کن..الهی حسینم

رو در پناه خودت حفظ کن..آمین..""

چیکار کنم که دل تنگتم؟

سلام گلی جونم...عزیزم...عمرم

فقط اومدم بگم که خیلی دلم برات

تنگ شده و خیلی هم دوست دارم...

می دونم که میای و به وب سر می زنی

اگرچه وقت برای نظر دادن یا نوشتن مطلب

جدید رو نداری...ولی بدون که با همه وجودم

داد می زنم..حسینم خیلی دوستت دارم...